اتيش و خاك

انقدر ننوشتم حس میکنم مغزم از کلماتی که بخوان جمله بشن خالی شده... باید بنویسم حای شده مسخره، انقدر بنویسم تا برسم به هسته ... الان در ارامش بخش ترین حالت ممکنم، اپیزود اخر دیالوگ باکس پخش بود، اتوبوس اتيش و خاك...ادامه مطلب

وقتي شك ميكنم به بودنت، به اينكه اصن ميبيني منو،اصن ضجه زدن هامو(اون سري ضجه رو زجه نوشتم، املام هم كه داغاااان ، بايد بيشتر فارسي تايپ كنم حتي به قيمت خنده دار بودن نوشته هام:/ ) ميشنوي؟ يكاري ميكني اتيش و خاك...ادامه مطلب

چند بار شده كه من با قضاوت هاي مسخره م باعث اذيت شدن بقيه شم؟ قطعا پيش اومده اما خب يادم نيست

يه پستي تو اينستا لايك كردم، خنده دار بود و موضوعش يه تابو، داشتم لايكش ميكردم به اين فكر كردم واي يكي ببينه، بعد گفتم ببينه به درك! لايك كردم، يه ربع پيش ر پيام داد انتظار نداشتم لايك كني:/ ميدونم موضعش شوخي كردنه و اصلا انتقادي نيست، اما يك من تو اين موضىع با اون شوخي ندارم دو چرا بايد بياد تحليل كنه منو!!!! مغزم داره ميتركه:/ ريلكس... نفس عميق

اتيش و خاك...

ادم گريز نشدم اما عميق شدن و اعتماد كردن به ادم ها برام پروسه ي عادي اي نيست

امروز داشتنب ه خوشبختي فكر ميكردم، به حس خوب داشتن

همشون درونيه، من از درون اگه بخوام كه شاد باشم، ديگه رفتار بقيه نميتونه ناراحتم كنه... ميتونه؟

چقدر خوابم مياد...

اتيش و خاك...

من نميتونم هميشه حال خودمو خوب كنم

بعد اينجور موقع ها مدت هاست به كسي پناه نميبرم و سعي ميكنم تر خودم بريزم

تهش لااقل از خودم راضيم

اما الان نميتونم

دلم معجزه ميخواد...

اتيش و خاك...

روزي هزار بايد به خودم بگم... چي ميخواي اعنتي از اين زندگي...

تو چشم زدن خودم مهارت خاصي دارم

تابستون بود به ن گلي ميگفتم حس ميكنم اون ارامشي كه قراره تو ٣٠ سالگي داشته باشم، حالا تو ٢٣ سالگي دارم

و بعله چشم زدم

بعدش سروع شد، حمله هاي فكر هاي عجيب و تا به الان ادامه داشته و نميدونم چقدر ادامه خواهد داشبايد سرو سامون بدم

نياز به زمان دارم....

اتيش و خاك...

در اكثر مواقع اين رفتار ماست كه عكس العمل بقيه رو شكل ميده، جدا از اينكه به بعضيا هرچقدر خوبي كني باز دستتو گاز ميگيرن، بقيه ادما محضىل عمل خودمونن... ما با رفتارمون بخشي از وجود يك ادم رو ترن ان ميكن اتيش و خاك...ادامه مطلب

سال ها بعد؟ خب نميدونم كجام، اما چيزي كه ازش مطمينم اينه كه نميخوام تو يه شر بزرگ زندگي كنم... نه حالا خيلي كوچيك، اما نه شهر هايي مثل تهران اصفهان مشهد... بهم استرس ميده و اين استرس و تشويش رو دوست ندارم، ارامش رو هميشه نواستم و ميخوام...

هوووف كلي فكرام درهم شده و كلي كارام مونده... يه شب پر ارامش ميخوام واسه فكر كردن و سرو سامون دادن به فكرام...

اتيش و خاك...

ميگن تو موقعيت هاي سخت كه باشي، ساخته ميشي و قوي بار مياي، اما گاهي فكر ميكنم نكنه اين سختيه باعث بشه ضربه بخورم بجاي قري شدن!!!

اتيش و خاك...

مغزم پر حرفع دستم به نوشتن نميره

اسفند اين سالها سخت ترين ماه سال شده

اتيش و خاك...